مكتب رئاليسم
ارسالي مديحه فروغ ارسالي مديحه فروغ


بعدازحدود نيم قرن،سرانجام مكتب رئاليسم يابقول ما، واقعگرايي اجتمايي، باوجودآنهمه اتهام، دشنام،ايراد و انتقاد، باكمك شولوخف،نويسنده شوروي سابق،آثاري جهاني-ابدي آفريد ودرسال 1965 جايزه نوبل ادبيات راازآن خودنمود. شولوخف نشان دادكه يك نويسنده توانا ميتواند درهرمكتبي،اثري اجتمايي-هنري باكيفيت عالي بيافريند،حال آن مكتب،چه ناتوراليسم،رئاليسم، كلاسيك،رمانتيك،پست مدرن،تاريخي،اگزيستنسياليسم،واقعگرايي اجتمايي و ياغيره باشد. اومهمترين نماينده مكتب رئاليسم سوسياليستي وخالق رمان چهارجلدي- دن آرام – است.آثار اورابطه تنگاتنگي باسرنوشت تاريخي قزاق هاي اطراف رود دن دارند . ميخائيل شولوخف درسال 1905 درميان قزاقهاي رود دن بدنيا آمد ودرسال 1984 درگذشت.اونه تنها استاد نوول ورمان نويسي است،بلكه داستانهاي كوتاه فراموش نشدني نيزآفريد.شولوخف به دليل فقر محيط زندگي،دوره دبيرستان را بپايان نرساند و بعدازموفقيت انقلاب اكتبر،چندسالي درمسكو كارگرساده و روزمزدي بود.اوگويا تنهانويسنده شوروي بودكه برخلاف پاسترناك وسولژنيتسين،شخصا دراستكهلم براي دريافت جايزه نوبل توانست حضوريابد. ازجمله آثار شولوخف: زمين نوآباد، دن آرام ، داستانهاي دن ، سرنوشت انساني ،مبارزه براي وطن، تنفر از جنگ، هستند.سه اثر مهم او:دن آرام، زمين نوآباد، سرنوشت انساني، بصورت فيلم درآمدند. دررمان زمين نوآباد،اومبارزه تلخ طبقاتي راحين اشتراكي كردن كشاورزي باتوانايي هنرمندانه نشان داد.شولوخف درآثارش به پروسه تشكيل جامعه سوسياليستي اززمان پيش ازانقلاب اكتبر تاميانسالي نظام شوروي نيزپرداخت وسرانجام مبارزه كولاكهاي معروف به سفيد،عليه حكومت مركزي را به قلم درآورد. پيام سياسي كتاب فوق اين است كه تئوري اشتراكي كردن كشاورزي،يعني تشكيل كلخوز و سولخوزها، درعمل براي قزاقان طبقه متوسط فردگرا،نامناسب است.
رمان دن آرام يكي ازكتابهاي پرفروش شوروي گرديد.قهرمان اصلي رمان،گريگوری ملاخوف، يك دهقان متوسط قزاق است،قهرماني كه به سبب زندگي تراژديك اش قادر به قطع رابطه خود با پيوندهاي قبل ازانقلاب نيست.او سرانجام جهت مبارزه براي آزادي و خودمختاري خلق اش،تن به همكاري باكولاكهاي سفيد ميدهد. به نظر او؛ انقلاب،ارتش سرخ و حزب مخالف منافع خلق قرار داشتند.منتقدين ادبي،ملاخوف را قهرمان منفي مينامند كه به شكست محكوم است،چون اوبه مقابله باانقلاب ميپردازد. لوكاچ اشاره ميكند كه يك دهقان طبقه متوسط مرفه دريك انقلاب سوسياليستي محكوم به شكست و سرخورده گي است. يكي ديگر از قهرمامان رمان ميگويد، انسان بايد از حيوانات،غلات،پرندگان،و خانه اش صرفنظر كند. اين اقدام مثل اين است كه آدم زنش را به مرد ديگري بدهد و خود سراغ روسپي ناشناخته اي برود. درآغاز،كتاب فوق اجازه چاپ نيافت چون بنظر اداره سانسور وقت، قهرمان رمان به اندازه كافي متنفر و بدنام نبود. زنها هم در رمان ،مخالف اشتراكي نمودن بودند و غالبا با زباني ركيك و تحريك انگيز با مامورين دولتي به مشاجره مي پرداختند. شولوخف در كتابهاي: تنفر ازجنگ،مبارزه براي وطن ،به موضوع جنگ جهاني دوم پرداخت. اودر كتاب –سرنوشت انسان - اخلاق هومانيستي رابصورت رئاليسم سوسياليستي به نمايش گذاشت.دراين كتاب شولوخف مدعي اخلاق انساندوستانه سوسياليستي سربازان است،گرچه بعدها زنان ودختران آلمان شكست خورده ،از تجاوزات و آزار،ربودن ساعتهاي دستي و بايسکل هاي جنگ زده شان توسط برخي از سربازان شوروي،گزارش ميدهند و شكايت ميكنند. دركتاب-داستانهاي دن-اودشتها و استپ هاي آبي لعابي و لاجوردي رمانتيك محل زندگي قزاقها را توصيف ميكند. موضوع آثار شولوخف،معمولا پيرامون خودمختاري و آزادي براي قزاقها است. به نظر بعضي از منتقدين،او قزاقهايي را نشان نميدهد كه از موضعي ارتجايي،سنت گرايانه و ناسيوناليستي با كولاكهاي سفيد هم پيمان ميشوند،بلكه آنها راقهرمان آزاديخواهي واستقلال طلبي معرفي ميكند،گرچه قزاق گرايي خيالي و رويايي كه از طرف رمانتيكها با آب و تاب توصيف ميشد، باآمدن بلشويكها به ضعف گراييد. ازشولوخف نيز انتقاد ميشود كه بجاي دفاع از خط و ايدههاي حزب،به نمايش ايدئولوژي و ناسيوناليسم قزاقي ميپردازد. گروهي ديگر از صاحبنظران ادبي،به شولوخف، تولستوي سرخ، ميگفتند و جلد اول رمان دن آرام را موفقيت ،رئاليسم خونين، نام گذاشتند. سالها رئاليسم شولوخف،واقعگرايي كافرانه،نام گرفت. درجو فرهنگي آنزمان اشارات زيادي به موازي بودن كتاب دن آرام و جنگ و صلح لئو تولستوي گرديد، ولي اوبرخلاف تولستوي درباره تاريخ فلسفه بافي ننمود. درخاتمه گفته شد كه شولوخف قادر به رقابت باتولستوي نيست، اورا ميتوان شاگرد گوركي دانست.بعضي ها هم گريگوری ملاخوف را هاملت استپ هاي رمانتيك قزاقستان نام گذاشتند.
سولژنيتسين،مرتد آنزمان!،ادعا كرد كه نويسنده رمان دن آرام يك افسر كشته شده گارد سفيد بود كه دفترچه خاطراتش بدست شولوخف افتاده بود. ديگر مخالفين شولوخف،اورا همچون الكسي تولستوي،نويسنده ديگر رئاليسم سوسياليستي،يكي از اسبهاي ارابه سياست فرهنگي شوروي سابق ميدانستند كه به كاخ كرملين رفت و آمد داشت و خروشچف رادرسفرش به امريكا همراهي نمود. زمانيكه شولوخف از محكوم شدن دو نويسنده مخالف شوروي حمايت كرد، زن نويسنده اي بنام ليديا چوكوفسكا در نامه اي سرگشاده خطاب به او نوشت كه ، ايدهها و نظريات مخالف را بايد با ايده و نظر افشا كرد و نه با زندان و اسارت دراردوگاهاي كاراجباري. به گزارش بعضي از شاهدين هم دوره شولوخف،او ولي هميشه نظري انتقادي نسبت به سياست فرهنگي حاكم دولتي داشت، مثلا اودربيستمين كنگره حزب كمونيست گفت كه ادبيات دوران استالين رابايد ادبيات ، پر از ارواح مرده ، ناميد، چون هزارنويسنده در بيست سال اخير نتوانستند حتا ده كتاب جالب بنويسند.
January 16th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان